سفارش تبلیغ
صبا ویژن

[ و کسى از وى مسافت میان مشرق و مغرب را پرسید فرمود : ] به اندازه یک روز رفتن خورشید . [نهج البلاغه]
چهارشنبه 87 فروردین 28 , ساعت 1:22 صبح

شیرین خانوم!شیرین خانوم که حتما معرف حضورتان هست؟ همان خانم محترم و مهربانی که این روزها تمام هم و غم خود را صرف آزادی بیان و چیزهای دیگر در سواحل شمالی و جنوبی مملکت کرده است! همان شیرین خانومی که زندگی‌اش را در راه آرمانگرایی همجنسی و همجنسگرایی آرمانی به خطر انداخته و از هیچ کوششی هم برای رهایی از بند تعلقات فرو گذار نکرده است! همان خانمی که بخاطر برقراری صلح در « جزایر قناری و هاوایی» برنده جایزه صلح نوبل شده بود! بله... همان شیرین خانوم را می‌گویم، ایشان همین چند روز پیش تهدید به مرگ شدند! ماجرا هم از این قرار است که یک روز صبح، وقتی ایشان به محل کارشان می‌روند، در برابر چشمان خود برگه‌ای را می‌بینند که بر روی آن نوشته بود:«شیرین! ما آخرش تو را می‌کشیم!» به همین راحتی... خوب شما اگر جای شیرین خانوم بودید، چکار می‌کردید؟! همینطور دست روی دست می‌گذاشتید که روز روشن بیایند چاقو بگذارند زیر گلویتان و کار را یکسره کنند؟ و یا می‌افتادید زیر دست و پایشان و می‌گفتید غلط کردیم؟! پس بدانید که مطمئنا راه شما از راه شیرین خانوم جداست. آنها شیرین خانوم را دست کم گرفته بودند. آنها شیرین خانوم را نشناخته بودند. چرا که شیرین خانوم نه تنها نترسید، بلکه فورا گوشی‌ را برداشت و به رویتر و بی‌بی‌سی زنگ زد و همه چیز را افشا کرد. رونوشتی از آن نامه را هم برای خبرگزاری‌های مختلف ارسال نمود تا صدای مظلومیت خود را به گوش جهانیان برساند...

البته درباره عاملان این تهدید هولناک، نکات و احتمالات بسیاری وجود دارد که بنده تنها به چند مورد آن اشاره می‏کنم:

        1 -   فرضیه اول این است که آن نامه تهدید آمیز را واقعا مخالفان «آزادی بیان در سواحل شمالی و جنوبی مملکت» برای شیرین  خانوم نوشته‌اند!

2-   فرضیه دوم اینست که خود طرفداران «آزادی بیان در سواحل شمالی و جنوبی مملکت» این نامه را نوشته‌اند، تا به این صورت اعلام وجود کنند!

3-   احتمال سوم هم اینست که با توجه به سوابق فیلمسازی شیرین خانوم، احتمالا ایشان مشغول نوشتن فیلمنامه‌ای جنایی بوده‌اند که ناگهان روح خانم مارپل در ایشان تجلی می‌کند و سپس توهم زده می‌شوند و باقی ماجرا...این فرضیه از اینجا قوت می‌گیرد که قیافه شیرین خانوم بی‌شباهت به چهره خانم مارپل نیست!(عکسهای پایین را ببینید!)

4-   احتمال چهارم هم اینکه شاید شبی در عالم رویا، چشمشان به جمال دلارای فرشته مرگ حضرت عزرائیل افتاده و صبح که بیدار شده‌اند گمان کرده‌اند که سفر آخرتشان نزدیک است. لذا پیشاپیش خبر مرگشان را اعلام کرده، شاید این وسط دلها بسوزد برای شیرین خانوم!

5-   و احتمال آخر که زیاد هم بعید نیست، اینکه شاید شیرین خانوم در اعتراض به نقض گسترده حقوق زنان در سواحل شمالی و جنوبی و همچنین ممنوعیت همجنسگرایی، تصمیم به حمله انتحاری گرفته‌اند و می‌خواهند خود را حلق آویز کنند! لذا از همین الان دارند مقدماتش را فراهم می‌آورند. البته بنده با فقه بهاییت آشنایی چندانی ندارم و نمی‌دانم که در مرام و مسلک ایشان، خودکشی چه عاقبتی دارد، اما خاضعانه و خاشعانه و ملتمسانه از شیرین خانوم می‌خواهم که دست از خودکشی بردارند !!

     خانم مارپل!!             شیرین خانوم!

آهستان....... تعطیل نمی‏شود!
[عناوین آرشیوشده]